نویسنده: کوجیرو ناکامورا (1)
ترجمه: مرضیه سلیمانی
 

یک

ابوطالب مکّی (و. 996م /386هـ. ق) واعظ و صوفی نام‌داری بود که تقریباً یک سده پیش از ابوحامد غزالی (و. 1111م/505 هـ. ق) می‌‌زیست. اشتهار وی- همان گونه که بسیاری از پژوهش‌گران پیشنهاد کرده‌اند- به ویژه به دلیل پیوندی است که میان قوت القلوب او با احیاء علوم الدین غزالی وجود دارد. (2) غزالی، در المنقذ من الضلال، آن جا که از قوت القلوب مکّی در صدر آثار صوفیانه‌ای نام می‌‌برد که به مطالعه آن‌ها پرداخته، خود به این رابطه نزدیک اشاره کرده است. (3) بنابراین تردیدی نیست که احیاء غزالی عمیقاً وامدارِ قوت القلوب مکّی است. اما، تا آن جا که من می‌دانم، تاکنون هیچ کس در بررسی دقیق این تأثیر و تأثر و روشن ساختنِ شباهت‌ها و تفاوت‌های میان این دو اثر نکوشیده است. استثنا در این موضوع البته پرفسور لازاروس یافح است که به عنوان نمونه، قطعات مشابه در دو کتاب نخستینِ غزالی و مکّی را به معرض نمایش گذاشت.(4) در این جستار، مندرجات این دو اثر (احیاء و قوت) را به طور مختصر بررسی خواهم کرد، در خصوصِ وام‌داری غزالی به مکّی توضیح خواهم داد و با توجه به نظریه وِرد، بی‌همتایی و خصلت منحصر به فرد غزالی را اثبات می‌‌کنم.

دو

همان طور که همه می‌دانند، احیاء علوم الدین غزالی به چهار بخش (رُبع) تقسیم شده که هرکدام از آن‌ها در یک تقسیم فرعی‌تر، ده کتاب را در برمی‌گیرد. غزالی در بخش اول احیاء که آن را ربع عبادات نام نهاده، به معنا و اهمیت علم و علما پرداخته، خلاصه‌ای از قواعد عقاید را بازگفته و اَشكال مختلف و نیز فضایل عباداتی همچون طهارت، صلاة، صوم و غیره را- با تأکید ویژه بر معانی و اسرار درونی آن‌ها توضیح داده است. در ربع دوم، عادات، غزالی به هنجارها و اخلاقیاتِ مابقیِ فعالیت‌های روزانه فرد مسلمان پرداخته، عاداتی که برای وجود مادی و این جهانی وی سرسپردگی و عبادت خدا لازم و ضروری‌اند: آداب خوردن، آداب نکاح، آداب صحبت و مصاحبت، آداب عزلت و غیره. در رُبع مُهلکات، سرشت ماهوی و جهانیِ انسان و حالات و وضعیت‌های عادی او را بررسی کرده، خصلت‌های بَدِ وی- که بازدارنده تقرب به خدا و مانع رستگاری در جهان آخرت‌اند- نشان داده و علاوه بر آن، شیوه‌های علاج و اصلاح آن‌ها را هم به دست داده است و در ربع چهارم یا مُنجیات، به شرح و وصف احوال و مقامات پیشرفت روحانی انسان در تطهیر خویش پرداخته است.
در مجموع، احیاء کتابی جامع در علوم مربوط به اعمالِ عرفانی (علم المعامله) است که به لحاظ منطقی از یک نقطه نظرِ بی‌همتا طراحی شده است: چگونه روح خود را برای ملاقات با خدا (رویة الله) یا دیدار با او (لقاءالله) در جهان آخرت، آماده سازیم.
قوت القلوب مکّی اساساً سرشتی مشابه با احیاء دارد و به مسائل عرفانی می‌‌پردازد، اما محتویات آن چندان نظام‌مند و سازمان یافته نیست. این کتاب به 48 فصل تقسیم شده که هر بخش، به طریقی به گروه‌های چند گانه طبقه بندی می‌‌شود. پانزده فصل نخست و فصل‌های 20-21 (گروه اول)، به انواع گوناگونِ صلاة و وِرد می‌‌پردازند، گروه دوم (فصول16-20) مبحث تلاوت قرآن را مورد بحث و بررسی قرار می‌‌دهد، گروه سوم (فصل‌های23-30) نفس، قلب و کنترل آن‌ها را وامی‌کاود؛ گروه چهارم (فصول 38 و 32) به مقامات اصلی تصوف، از توبه تا محبت اختصاص یافته؛ گروه پنجم (فصل‌های 32-38) در ارکان پنج گانه اسلام و قواعد عقاید است؛ و گروه ششم (فصول 44-48 و 39-42) به اخلاقیات تدبیر نفسِ فعالیت‌های روزمره توجه کرده است. تنها فصلِ باقی مانده، یعنی فصل31، موضوع علم و علما را مورد گفت وگو قرار داده و به لحاظ محتوا دقیقاً با کتاب نخست احیاء مطابقت دارد. با این وجود، گروه‌های اول، دوم و پنجم و نیز فصل31 قوت القلوب، کمابیش به ربع اول احیاء شباهت داشته و با آن متوازی است. گروه چهارم به ربع چهارم شبیه است. گروه ششم با رُبع دوم همانندی دارد و گروه سوم با بخشی از ربع سوم- یعنی دو کتاب نخستین از ده کتاب رُبع مهلکات- متناظر است. مسائل مربوط به خصلت‌های بد و علاج آن‌ها که در مابقیِ هشت کتابِ ربع سوم مورد بحث قرار گرفته‌اند، در قوت القلوب نادیده گرفته شده‌اند. این امر درخصوص مبحثِ وجد و سماع (کتاب هشتم از ربع دوم)، امر به معروف و نهی از منکر (کتاب نهم از ربع دوم)، تفکر (کتاب نهم از ربع چهارم) و ذکر مرگ و جهان آخرت (کتاب دهم از ربع چهارم) نیز صادق است.
علاوه بر این‌ها، در قوت القلوب، یک موضوع منفرد در بخش‌های مختلف مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. به عنوان مثال مبحث صلاة در فصل‌های 23 و 21 و 9-12 (بخش دوم) و فصل 43 و صوم در فصول 33 و 22 (بخش چهارم) مطرح شده است. در مقایسه، هنگامی که غزالی از یک موضوع- مثلاً صلاة- سخن می‌گوید، ابتدا به فضایل آن و آیات و اخبار و آثار (روایات) مرتبط با آن پرداخته و سپس به توضیح معنای ظاهری، وجوه صوری و مفهوم باطنی آن مشغول می‌‌شود. این معرفیِ نظام‌مند و سازمان یافته، ویژگیِ خاصِ احیاء است و نه قوت القلوب. مکّی صفحات کتابِ خود را غالباً تنها با ذکر آیاتی از قرآن، روایاتِ پیامبر و سخنانِ بزرگانِ دین پُر می‌‌کند. او هرگز- جز در مواردی نادر- بابِ مباحث نظری و تفسیری را باز نمی‌کند و مباحثه او پیرامون اسلام و ایمان در فصل 35 یکی از همین موارد معدود است.
اما در مورد چهارچوب فکری این دو تن، احیاءالعلوم و فوت القلوب حاوی مفاهیم مشابه بسیار و مجموعه اصطلاحات مشترکِ فراوانی هستند؛ مفاهیم و اصطلاحاتی مثل علم الظاهر و علم الباطن، علماء الدنیا و علماء الآخرة، المقرّبون و الصدّیقین، ایمان و یقین، خاطر المَلَك و خاطر العدو (یا خاطر الشیطان) و غیره. بگذریم از نظریه مقامات که در هر دوی آن‌ها مشترک است. اما ناگفته پیداست که غزالی، همواره از مسیری که مکّی آماده کرده بود، گذر نکرد و تنها به بسط و سامان‌بخشی ایده‌های مکی نپرداخت. میان این دو تفاوت‌ها و اختلافات بسیاری وجود دارد. مثلاً مفاهیم عالَم الملک و عالَم الملکوت هم در احیاء وجود دارند و هم در قوت، و در واقع- براساس آن چه که اِی. جی. وِنسینک می‌گوید،(5) غزالی این کیهان شناسیِ دوگانه را از قوت القلوب مکّی اخذ کرده است. اما در کیهان شناسیِ غزالی، مُلک و ملکوت در کنار جبروت، یک گروه سه تایی را تشکیل می‌‌دهند. جبروت جهان واسطه میان مُلک و ملکوت است و «جهانِ تصاویر مثالی (اعیان ثابته)» معنا می‌‌دهد.(6)
از سوی دیگر، از نظر مکّی نیز جهان جبروت نه فیمابین جهان مُلک و جهان ملکوت، بلکه فراتر نیز قرار می‌دهد.(7) وانگهی، غزالی نه تنها با مکّی هم رأی نیست، بلکه در احیاء خویش او را مورد نقد نیز قرار می‌دهد. مثلاً در مبحث اسلام و ایمان، غزالی به خاطر یکی دانستنِ ایمان و اسلام و اعتقاد عمل به عنوان جزء مکمل ایمان از سویِ مکّی، به رد و ابطال وی می‌‌پردازد.(8)

سه

اکنون به بررسی نظریه وِرد در نزد غزالی و مکّی باز می‌گردیم. واژه وِرد عموماً در سه معنای متفاوت به کار می‌رود: 1. طریقت: 2. ذکر یا مناجاتی خاص؛ 3. آیین یا مراسم دعاخوانی در طریقت.(9) ما در این جا با معنای سوم وِرد، یعنی آیین یا مراسم دعاخوانی در طریقت سر و کار داریم و این همان معنایی است که دو نویسنده مورد نظر ما -غزالی و مکّی- نیز از ورد در نظر داشته‌اند، یعنی تقسیم ساعات روز به چند بخش (اوراد) و توزیع اعمالِ عبادیِ خاص در میان هر یک از آن ساعات.(10)
غزالی ساعات روز (تقریباً 12ساعت) را به هفت وِرد و ساعات شب را به پنج ورد تقسیم کرده و به هر کدام از آن‌ها عبادت‌های ترکیبی گوناگونی اختصاص می‌‌دهد، از جمله آن‌ها همان است که غزالی وظایف الاربعه نام نهاده است.(11)
ورد اول (به گذشتن از نیمه اول از شب تا آن گاه که از شب سُدسی ماند)(12) این زمان، وقت تهجّد است که با این اعمال آغاز می‌شود: 1. دعای بیدار شدن (دعاء الاستیقاظ)؛ 2. دعای جامه در پوشیدن؛ 3. دعای رفتن به آبخانه؛ 4. ذکر و دعای هر کدام از مراحل وضو ؛ 5. دعای تهجّد.
ورد دوم (سُدُس اخیر از آخر شب، و این وقت سحر است(13)). این هنگام به اعمالی هم چون 1. صرف غذای سبک پیش از سحر (سحور)؛ 2. توسل و استغاثه جهت بخشایش گناهان (استغفار) اختصاص دارد. غزالی برای هر یک از مراحلِ صرفِ سحور و به جای آوردنِ استغفار، ذکر و دعایی خاص به دست می‌دهد. هم چنین او تلاوت قرآن و نماز تا سپیده دم را توصیه می‌‌کند.
ورد سوم (میان طلوع صبح تا طلوع خورشید) که زمانی است برای 1. صلاة الفجر، نماز نافله سپیده دم که دو رکعت است؛ 2. صلاة الصبح. دعاها، ذکرها و آیات قرآنی جهت به جای آوردن کل نمازها و نیز برای رفتن به مسجد در این جا به دست داده شده است.
ورد چهارم (آنچه میان طلوع خورشید است تا چاشت‌گاه، یعنی یک نیمه از میان طلوع خورشید تا زوال). در این ورد علاوه بر اعمال چهارگانه یعنی ذکر، دعا، قرائت قرآن و فکر، دو وظیفتِ اضافیِ دیگر نیز وجود دارد. یکی نکوکاری با دیگران به واسطه عیادت بیماران و شرکت در تشییع جنازه پرهیزگاری و ترس از خداست(14) و دیگری به جای آوردنِ صلاة الضحی است که از دو، چهار، شش و یا هشت رکعت تشکیل شده و زمانِ آن، هنگامی است که خورشید در بالای آسمان قرار گرفته باشد.
ورد پنجم (از چاشت‌گاه تا زوال و چاشت‌گاه منتصف یک نیمه روز باشد و آن چه به اندکی بیش از آن بوَد). این، زمانِ کسب و تدبیر معیشت و نیز قیلوله است تا بدان بر قیام شب قوت گیرد،(15) کسب و تدبیر معیشت باید به حداقل محدود بشود. اگر مرد کاری برای انجام دادن یا نیازی به قیلوله نداشته باشد، باید که به نماز و ذکر مشغول شود.
ورد ششم (از ظهر تا نماز ظهر یا آن چه میان زوال است تا فارغ شدن از نماز پیشین) این کوتاه‌ترین وردهای روز است و فاضل‌ترین آن‌ها. 1. اگر شخصی در مسجد است، وضو بسازد و صبر نماید تا از جواب مؤذن فارغ آید، سپس وقتی که میان بانگ نماز و اقامت است احیاء کند و در این وقت چهار رکعت بگزارد به یک سلام(16) و به قرائت قرآن و دعا مشغول شود؛ 2. به جای آوردنِ نمازِ واجب ظهر (صلاة الظهر)؛ 3. به جای آوردنِ نماز دو و سپس چهار رکعتی که در خلال آن‌ها سورت‌هایی از قرآن قرائت می‌‌شود.
ورد هفتم (از نماز پیشین تا نماز دیگر): 1. مستحب این است که فرد در مسجد معتکف باشد و به ذکر یا به نماز یا به نوعی دیگر از خیر مشغول شود و در انتظار نماز واجب بماند(17) 2. کسانی که هنوز قیلوله نکرده‌اند، می‌‌توانند در این وقت چُرتی بزنند.
ورد هشتم (از نماز دیگر تا هنگامی که خورشید به زردی می‌‌گراید). در این مقطع زمانی کارهای زیر انجام می‌‌شود: 1. چهار رکعت نماز میان بانگ نماز و اقامت؛ 2. نماز واجب عصر (صلاة العصر)؛ 3. انجام اعمال چهارگانه یعنی ذکر، دعا، قرائت قرآن و فکر. پیشنهاد غزالی این است که قرائت قرآن آهسته و با تدبر انجام شود چرا که این نوع تلاوت معنیِ دعا و ذکر و فکر را جامع است.(18)
ورد نهم (از هنگامی که آفتاب به سبب غروب خورشید رو به زردی می‌‌نهد). وظایف این زمان عبارتند از: 1. تسبیح و استغفار؛ 2. قرائت پیش از غروب. و در حال غروب باید که در استغفار باشد، پس از آن؛ 3. به نماز واجبِ شام (صلاة المغرب) مشغول شود؛ 4. به حال‌های خود بنگرد و حساب‌های خود بکند در طول روز.(19)
ورد دهم (از غروب خورشید تا برآمدن تاریکی). 1. به جای آوردن یک نماز دو رکعتی بلافاصله پس از نماز مغرب، به همراه تلاوت بخش‌هایی از قرآن در هر رکعت؛ 2. گزاردن یک نماز چهار رکعتی دیگر. آنگاه تا غایب شدن شفق چندان که تواند نماز کند.(20)
ورود یازدهم (به دخولِ وقتِ نماز خفتن درآید تا حدِ خفتنِ مردمان و آن اول غلبه تاریکی است): 1. به جای آوردن نماز واجب عشاء، 2. گزاردنِ یک نماز ده رکعتی (چهار پیش از فرض و شش پس از فرض) و آیت‌های مخصوص بخواند؛ 3. آن که سیزده رکعت نماز کند، پس در این نماز مقدار سیصد آیت بخواند؛ 4. نماز وتر که پیش از خواب بگزارد اگر عادت او قیام نباشد.(21)
ورد دواردهم (خواب است): 1. وضو سازد؛ 2. نیت کند که به وقت بیدار شدن، قیام بر جای آرَد اگر خدا خواهد؛ 3. آن که با توبه خُسبد از همه گناهان؛ 4. ذکر و دعای پیش از خفتن؛ 5. تلاوت برخی آیات قرآن؛ 6. از دل خود وقت خواب تفتیش کند که بر چه می‌‌خسبد و غالب بر او چیست.(22)
این، الگویِ ایده آل زندگیِ روزانه برای یک صوفی مبتدی (عابد) و گونه‌ای قانون «رهبانی» است. اما تنها به گروه‌های خاصی از مسلمانان اختصاص ندارد و در عین حال برای مردمان عادی که عمدتاً به فعالیت‌های عادی روزانه اشتغال دارند نیز مصداق دارد. اینان نیز برای آن که ذهن خود را بر روی خدا متمرکز نمایند و دقیقاً به دلیلِ اشتغال به فعالیت‌های دنیوی، به این قوانین نیاز دارند. بنابراین غزالی گونه‌های مختلف این الگوی پایه را برای مردمانی با مشاغل گوناگون به دست می‌دهد.(23)
مکّی مبحث ورد را در یازده فصل (فصول 24 و 20-21 و 13-15 و 2-8) مورد بررسی قرار می‌دهد که تا آن جا که به عددِ فصولِ قوت القلوب مربوط می‌شود، یک چهارم این کتاب را دربرمی‌گیرد. این امر، نشان دهنده اهمیت این مسأله در طرحِ اعمالِ عرفانیِ مکّی است. مکّی، دقیقاً همانند غزالی، ابتدا یک روز را به دوازده ورد تقسیم می‌‌کند: روز دارای هفت ورد است و شب، پنج ورد دارد. طول زمان در هر وِرد متشابه بین غزالی و مکّی- به جز یک استثنا- تقریباً یکسان است. این استثنا، ورد دوازدهم است که در طرح غزالی به عنوان یک ورد مستقل مطرح شده اما مکّی آن را وِردی مجزا و مستقل به حساب نیاورده و در عضو وردِ اول غزالی را به دو ورد تقسیم کرده است. علاوه بر آن، در هر دو متن ذکرها و دعاهای مشترکی وجود دارد که غالباً در هنگام وضو (ورد اول)، تهجّد (ورد اول)، تناول غذا (ورد سوم)، پس از صلاة فجر (ورد سوم)، صلاة صبح (ورد سوم)، وقت خفتن (وردهای یازده و دوازده) و غیره مورد استفاده قرار می‌‌گیرد. طبیعتاً ذکرها و دعاهای بسیاری هم هستند که تنها در یکی از این دو اثر یافت می‌‌شوند. و باید گفت که شرح مکّی نامسنجم‌تر، پراکنده‌تر و دارای تفصیل کم‌تری است و به سهولت به فهم در نمی‌آید.
در واقع، در احیاء روایاتی از ذکر و دعا هست که در قوت وجود ندارد. شاید این دعاها و اذکار به عنوان احادیث که جاری و رایج بوده‌اند.(24) علی رغم همه این اختلاف‌ها، هنوز هیچ کس منکر اثرگذاریِ طرحِ ورد مکّی بر غزالی نبوده است. پس می‌توانیم نتیجه بگیریم که غزالی مفهوم و شیوه سازماندهیِ زندگی روزانه با وظایف خاص عبادی برای هر بخش از آن را از مکّی وام گرفته است؛ مگر این که خلاف آن ثابت شود. علاوه بر آن، غزالی تنها در تکمیل طرح ورد نکوشید، بلکه براساس نظریه ذکر و دعا بدان دلیلی تئوریک بخشید.

چهار

فراسوی طرحِ ورد غزالی، نظریه دکر و دعا قرار دارد و بدون فهم تئوری غزالی پیرامون ذکر و دعا نمی‌توان به فهم کاملِ اهمیتِ ورد در نظریه او نایل شد. از آن جا که من پیش‌تر به تحلیل این تئوری پرداخته‌ام،(25) خلاصه‌ای از آن را در این جا به دست خواهم داد. اصطلاح ذکر در احیاء به پنج گونه مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. این پنج گونه، خود به دو گروه اصلی تقسیم می‌‌شوند: «ذکر ذهنی» و « ذکر لفظی».
1. ذکر تلاشی است جهت نگاهداشت ذهن در یادآوری دائم خداوند یا کوششی طاقت‌فرسا برای بازگرداندنِ دغدغه‌های ذهنی که به امور دنیوی مشغول است به سوی خدا، به واسطه یادآوری دائمِ وی. از آن جا که به یادداشتن خدا در تمام طول زندگی روزانه کار دشواری است، آموزش برخی تکنیک‌های و روش‌ها ضروری است.
2. ذکر به معنای گونه‌ای مراقبه یا «ممارست روحانی» در خصوص مرگ، عذاب قبر، رویدادهای اخروی و غیره است. این نوع ذکر ظاهراً شبیه گونه قبلی است، اما در شیوه با یکدیگر تفاوت دارند: گونه نخست به مقام بالاتر ذکر منجر می‌‌شود (نک : زیر، 4)، در حال که گونه دوم به شکل‌گیری نوعی شور و احساسات یا حال و هوای خاص در قلب مبتدی منجر خواهد شد؛ احساساتی مثل خوف، شکر، یا رجا. و این حال و هوا به نوبه خود به انگیزه‌ای برای التزامِ بیشتر، جهت یادآوریِ خدا و التزام در دیگر ممارست‌ها بدل می‌‌شود.(26)
3. ذکر به معنای توسل مکرر به نام خدا یا بیان یک فرمول مقدس. در احادیث نبوی، این عمل به دلیل شایستگیِ آن، یا به خاطر سرشتِ قدسی‌اش در جبران گناهانِ فرد، مورد توصیه قرار گرفته است. اما آن چه که بیش از هر چیز مورد توجه غزالی قرار گرفته، آن حالتِ درونیِ خاصی است که در‌ اثر تکرار ذکر در قلب صوفی ایجاد می‌‌شود. بنابراین داشتن حضور قلب در هنگام تکرار ذکر ضروری است. برای غزالی، ذکر روحی اصلی‌تر و ضروری‌تر از ذکر صوتی است. ذکر صوتی بیشتر یک شیوه کمکی یا «حمایتی»- البته مهم- برای ادای ذکر ذهنی است؛ چرا که کنترل ذکر لفظی برای انسان، بسیار ساده‌تر از کنترل ذکر ذهنی است.(27)
در حقیقت واداشتنِ ذهن به انجامِ ذکر و ادامه آن عملی بسیار طاقت‌فرسا و مستلزم کوششی مداوم است. با این وجود، همچنان که فرمولِ مورد نظر به طور مکرر و در طی یک دوره بلند زمانی- در حالی که ذهن بر یاد خدا متمرکز است- تکرار می‌‌شود؛ در پایان، انجام ذکر برای فرد به عملی مطبوع و مأنوس بدل شده و سختیِ اولیه آن به تدریج از میان می‌‌رود و به جای آن لذت، شیرینی و عشق در وجود می‌آید. هنگامی که ریشه‌های انس با ذکر خدا و عشق بدان کار در قلب محکم و استوار شد، اندیشه‌ها و دغدغه‌های آدمی از هر چیز الّا خدا می‌گسلد. اکنون جهت‌گیریِ کلِ شخصیت وی، به کلی باژگونه است.
4. این، همان مرحله چهارم استفاده از ذکر است. این مرحله، حالتی درونی است که در اثر تداوم ذکر- هم ذهنی و هم لفظی- و نیز عمل به دیگر آیین‌های عبادی و پارسایانه ایجاد می‌‌شود. فی الواقع، این یک حالت رفیع روحانی است که در آن، یک انسان تنها و تنها متوجه خداست و ذهن او یکسره در اندیشه خدا غوطه‌ور است.
5. ذکر عمیق‌ترین شیوه تکرارِ دائم نام خدا (الله) یا تکرار عبارت ساده‌ای مثل سُبحان الله است: در گوشه تاریک زوایه، فارغ از آشفتگیِ حاصل از هر گونه اندیشه یا عمل دیگر. در این فرایند، ذهن صوفی به تدریج بر واژه ذکر و آن چه که به واسطه آن انتقال می‌یابد، متمرکز می‌‌شود و- به لطف خدا- به حالت جذبه و فنا وارد می‌‌شود. این، هدف راه صوفیانه در این دنیاست. در این نقطه دیگر نیازی به ذکر نیست چرا که دیگر به راهنما- که زمانی هدف رسیدن بدان بود- نیازی نیست. انجام ذکر هم متضمنِ سوژه است (ذاکر) و هم اُبژه (مذکور)، و هنگامی که این تفاوت‌ها از میان بروند، دیگر ذکری در میان نمی‌ماند.
اما در مورد دعا، برداشت غزالی از دعا بیشتر یک مفهومِ سنتی است تا عرفانی؛ بدان معنا که دعا چیزی بیش از مفهومِ نخستینِ قرآنی آن نیست. اما علاقه او به دعا البته عملی‌تر است. او بیشتر به فایده دعا- به عنوان یک شیوه عملی در راه صوفیانه- می‌‌پردازد تا این که آن را همچون یک استغاثه و توسل یا «تجلّیِ ارتجالیِ احساس» مورد توجه قرار دهد.(28) دعا، پیش از هر چیز، مستلزم حضور قلب است که اوج همه عبادات است. ذهن انسان معمولاً بر یاد خدا متمرکز نمی‌شود مگر آن که نیازی در کار باشد یا به بلا و مصیبتی دچار شود. نیاز، دعا را در پی دارد و دعا به نوبه خود، ذهن را نزد خدا باز می‌‌گردانَد. دعا نه تنها ذهن را متوجه خداوند می‌‌کند بلکه تضرع و خشوع در نزد خدا را نیز بدو باز خواهد گردانَد. علاوه بر این تلقی درونی در خصوص فروتنی و تواضع، غزالی از رغبة (اشتیاق)، رَهبة (خوف و ترس)، زبان غیر متکلف به سجع در تضرع، امید متیقن به پاسخ خدا، طهارت قلب و توبه از گناهان، با عنوان آداب و شرایط دعا نام می‌‌بَرد. همه این شرایط بیان کننده انکار نفسِ انسان، عبودیت او، ضعف او و قدرت و شکوه و جلال خدا و در نتیجه تسلیم کامل وی به خدا و اتکاء و توکل بدوست.
به هر حال، در آغاز امر متحقق ساختن همه این شرایط در هر دعا بسیار دشوار است. با این وجود، فرد مبتدی می‌‌تواند بر این دشواری اولیه غلبه کرده و بنابراین به وسیله تکرار، کیفیاتِ درونیِ ابراز شده در آن شرایط و آداب را از آنِ خود نماید. در آن صورت، این کیفیات به تدریج به سرشتِ ثانوی وی بدل می‌گردد و بدین ترتیب، از آموزه تعبدیِ توحید به اندیشه و خصیصه‌ی به راستی باطنی و درونی روی می‌آورد.
اگر دعا برای حیات باطنی قلب بشر چنین حیاتی است، پس بهتر است تا آن جا که ممکن است، در هر فرصتی از زندگی روزانه انجامش دهد؛ بدون آن که منتظر حاجتی، مصیبتی یا بداقبالی‌ای بماند. انسان می‌‌تواند برای شادکامیِ آینده- هم در این دنیا و هم در جهان آخرت- و نیز برای نجات از گناه و مصیبتِ فعلی دعا کند. از آن جا که انسان یکسره موجودی فانی و ضعیف است، دلیل کافی برای ادعای وی در لحظه به لحظه‌ی زندگی وجود دارد.(29)
بهترین راه برای به یاد داشتن خدا آن است که به واسطه دعا و ذکری که با قرائت و فکر درآمیخته، به زندگی روزانه نظم بخشیده و آن را سازماندهی کنیم تا از ملال ناشی از تکرار ساده عملی واحد و یکسان بپرهیزیم. الگوی ورد غزالی، تفصیلِ عینی این نظریه است. این زمینه‌ی تئوریک ورد، حاکی از بی‌نظیری و یگانگیِ غزالی در مقایسه با مکّی است که صرفاً بر فضایل سنتیِ آن عبادات تأکید می‌ورزد.
مشخصات کتابشناختی:
Makk and Ghazali on mystical practices, oriental Academic Journal, 1984, xx, 83-91

پی‌نوشت‌ها

1- گفتار زیر، متن کامل سخنرانی‌ای است که در سال 1983، با نام Makki and Ghazali On Mystical Practices در سی و یکمین کنگره بین‌المللی علوم انسانی در آسیا و آفریقای شمالی، توکیو و کیوتو توسط کوجیرو ناکامورا ارایه شد. ناکامورا استادیار دپارتمان ادبیات در دانشگاه توکیو است.
2- لویی ماسینیون، «ابوطالب المکّی»، دایرة المعارف اسلام، (چاپ دوم)، جلد یکم، ص 153؛ F. Sezgin, Geschi te des arabischen Schrifttumds (Leiden: E.J. Brill, 1967-), I.667; آنه ماری شیمل، ابعاد عرفانی اسلام (چپل هیل: انتشارات دانشگاه نورث کالیفرنیا) صص120 و 25و ... .
3- W.M. Watt (tr.), The Faith and Practice of al-Ghazali(London: George Allen & Unwin, 1953), 54.
4- H. Lazarus-Yafeh, Studies in al-Ghazzali(Jerusalem;The Magnes Press, 1975), 34-35.),
5- A.J. Wen Sinck, "on the Relation between Ghazali"s Cosmology and Mys Mededdelingen der Koninklijke Akademie Van Wetenschappen, Afdeeling Letter Kunde, Der.,
A. LXXXV (1933), 191-92.
6- L.Gardet, "Alam", E12, 351
اما من نمی‌توانم کاملاً با این تفسیر موافق باشم.
7- مکّی، قوت القلوب، (جلد دوم. چاپ قاهره: مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1961)، I، ص498. همچنین بنگرید به ونسینک، همان، ص192.
8- مکّی، قوت، I، ص117.
9- J.S.Trimingham, The Sufi orders in Islam (London: oxford University Press, Paper bavk ed., 1973), 214.
10- براساس گفته‌های مکّی، اَنس بن سیرین هفت ورد مخصوص شبانه داشت و برای هر چه که در طی شب فراموش می‌کرد، در طول روز دعایی می‌خوانده و آن را به عنوان ورد، العمل المؤظف الموقت نامیده بود. هم چنین معتمربن سلیمان یک حزب از قرآن را برای یک مقطع زمانیِ مشخص، ورد نامیده است. او می‌گوید برخی از عابدان وردها را از بخش‌های کوچک‌تر قرآن (اجزاء) به دست می‌آوردند و از برخی از رکوع‌های چندگانه و بالاتر از همه این ها، علما وردها را از ساعات روز و شب استخراج می‌کردند. مکّی می‌گوید تقسیم ساعات با بهره گیری از آیات قرآنی، رکعت‌ها، فکرت‌ها یا شهادت‌ها، ورد المؤتمر بوده است (قوت، جلد یک، 168)
این گزارش‌ها حاوی سه نکته‌اند، اول، به نظر می‌‌رسد که ورد اساساً عبادتی بوده که در شب انجام می‌‌شده. دوم، ورد در معنای عبادات گوناگون استفاده می‌‌شده و بعداً معنای تقسیم ساعات- که شامل عبادات هم می‌‌شود- بر آن حمل شده است. سوم، شیوه تقسیم یک روز از یک شخص به شخص دیگر متفاوت بوده است.
11- غزالی عمدتاً در احیاء علوم الدین (چاپ چهار جلدی قاهره، جلد1، صص333-67) و کتاب تربیة الاوراد و تفصیل احیاء اللیل (کتاب دهم، از ربع یکم، صص353-56) به موضوع ورد پرداخته است
12- جهت سهولت خوانش متن و فهم آن، بخش‌های مورد نظر نویسنده را تا جایی که ممکن بود با ترجمه فارسیِ احیاء (ترجمه مؤیدالدین محمد خوارزمی، به کوشش حسین خدیوجم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم 1372) تطبیق دادم. از این پس تمامی ارجاعات مترجم به همین ترجمه خواهد بود. احیاء، ربع اول، صص 705 و 704- مترجم
13- همان، ص729 - مترجم
14-همان، ص713 - مترجم
15- همان، ص714 - مترجم
16- همان، ص716 - مترجم
17- همان، ص716 - مترجم
18- همان، ص 718 و 717- مترجم
19- همان، ص718 - مترجم
20- همان، ص720 و 719- مترجم
21- همان، صص 721 و 720- مترجم
22- همان، صص 726 و 725 و 723د و 722- مترجم
23- احیاء، ربع اول، چاپ قاهره صص353-56. این موضوع از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است چرا که به وضوح نشان دهنده گونه‌ای عمومیت بخشیِ تصوف است. انتظار غزالی از همه مسلمانان این است که به هر طریق در آیین‌های صوفیانه شرکت جویند.
24- در واقع، عنوان فصل پنجم از کتاب نُهم احیاء (کتاب الاذکار و الدعوات) این گونه ادامه می‌یابد: «در دعاهای منتخب مأثور از پیغامبر و اصحاب او که از جمع ابوطالب و ابن خُزَیمه‌ی و ابن المُنذر- رحمه‌ی الله علیهم- به حذف اساتید انتخاب افتاده است. [ص686 ربع اول از چاپ تهران - مترجم]
25- برای تفصیل و جزئیات بیشتر نگاه کنید به رساله دکترای من در دانشگاه هاروارد (1670) با عنوان: مفهوم عبادت در نزد غزالی، با حاشیه و ترجمه انگلیسی کتاب الاذکار و الدعواتِ احیاء العلوم الدین و نیز اثر من با عنوانِ غزالی و عبادت (مؤسسه فرهنگ شرقی، دانشگاه توکیو، 1973)؛
"A Structural Analysis of Dhikrand Nembustu" Orient, VII (1971), 75-96.
این مبحث عمدتاً در کتاب نهم از ربع یکم (کتاب الاذکار)، صص 295-333
26- مراقبه هنگامی مؤثر است که به طور منظم تکرار شود. مطمئناً این مفهوم تکرار، دلالت‌های ضمنی ذکر (یا تذکر) را هم شامل می‌‌شود و هدف آن نه تنها به خاطر سپردن یک مفهوم خاص، بلکه مستقر ساختن آن در ذهن با تکرار یادآوری آن است. برعکسِ فکر (دیگر تمرین مراقبه) که به معنی تولید یک علم یا مفهوم جدید، با ترکیبِ دو علم یا مفهوم شناخته شده متفاوت است.
27- این مفهوم اولویت وجه فکری و شهودی در جای دیگری هم مورد اشاره قرار گرفته است: هنگامی که ذکر به صورت روش مند و سیستماتیک در ترکیب با دیگر عباداتِ مشابه (دعا، قرائت و فکر سازماندهی می‌‌شود و بدین ترتیب وظایف اربعه را تشکیل می‌‌دهد. صوفی مبتدی با به جا آوردنِ همه این عبادات، ذهن خویش را دائماً بر یاد خدا متمرکز نگاه می‌‌دارد.
28- F. Heiler, Das Gebet (Munich: C. Brugel & Sohn, 19233), 352
29- بدین نحو، غزالی اذکار و ادعیه‌ای برای اوقات گوناگون زندگی مثل سفر (احیا، ربع دوم، 243-302 [کتاب سفر])، ازدواج (احیاء، ربع دوم، 21-62 [کتاب نکاح])، خاکسپاری (احیاء ربع کلیم، 205 [کتاب صلاة] )، قحطی و خشکسالی (احیاء، ربع یکم، 204-205 [کتاب صلاة])، ماه گرفت و خورشید گرفت (احیاء، ربع یکم، 204)، باران، توفان، باد، درد جسمانی، خشم، ترس از خلق، اندوه، و ... به دست می‌دهد. بدین ترتیب هر لحظه از زندگی روزانه با یک ذکر یا دعا علامت گذاری شده است.

منبع مقاله :
جلیلی، سید هدایت؛ (1389)، مجموعه مقالات غزالی پژوهی، تهران: خانه کتاب، چاپ اول